این راهنما منبعی برای کوچ‌هاست تا بفهمند چه زمانی و چگونه باید مراجع را به یک متخصص سلامت روان یا سایر حرفه‌های کمک‌رسان ارجاع دهند، زمانی که نیازهای مراجع خارج از صلاحیت‌های یک کوچ باشد. هدف این است که به کوچ‌ها کمک شود تا مراجعانی که با مسائل سلامت روان روبه‌رو هستند و این مسائل از حوزه کوچینگ فراتر می‌روند را شناسایی کنند و بدانند چگونه آن‌ها را مدیریت کنند. نقش کوچ، هم‌آفرینی با مراجع برای ایجاد فرصت‌هایی جهت جستجوی کمک حرفه‌ای، در مواقع مناسب، است.

دستورالعمل‌های زیر بر اساس نظر کارشناسان سلامت روان و کوچ‌ها از استرالیا، کانادا، آفریقای جنوبی، هلند و ایالات متحده تدوین شده است و به شما نشان می‌دهد که چگونه می‌توان فهمید فردی ممکن است دچار مسئله جدی سلامت روان شود و چگونه او را به یک متخصص سلامت روان ارجاع داد.

این دستورالعمل‌ها مجموعه‌ای کلی از توصیه‌ها درباره نحوه کمک به افرادی است که ممکن است با مشکلات سلامت روان روبه‌رو باشند. هر فردی منحصر به فرد است و مهم است که حمایت شما متناسب با نیازهای آن شخص باشد. این توصیه‌ها برای همه افراد مناسب نخواهد بود. این دستورالعمل‌ها برای ارائه کمک در کشورهای توسعه‌یافته انگلیسی‌زبان طراحی شده و ممکن است برای گروه‌های فرهنگی دیگر یا کشورهایی با سیستم‌های بهداشتی متفاوت مناسب نباشد.

ما این نسخه نخستین از دستورالعمل‌ها را به‌عنوان یک نسخه آزمایشی منتشر می‌کنیم و بازخورد شما اهمیت دارد. به‌عنوان راهی برای تعامل با جامعه جهانی و بهبود این راهنما برای کوچ‌ها، از کاربران دعوت می‌کنیم تا بازخورد خود را ارائه دهند. می‌توانید بازخورد خود را به‌صورت آنلاین در بخش «Refer to Therapy Guide Feedback» ارسال کنید. برای دسترسی به فرم، کد زیر را وارد کنید: Guide_Feedback

حق نشر این دستورالعمل‌ها متعلق به فدراسیون بین‌المللی کوچینگ (ICF) است، با این حال، ممکن است برای مقاصد غیرتجاری بازتولید شوند، مشروط بر آن‌که به ICF ارجاع داده شود.

Alicia M. Hullinger
alicia.hullinger@coachingfederation.org

Joel A. DiGirolamo
joel.digirolamo@coachingfederation.org

ارجاع به صورت: Hullinger, A. M. و DiGirolamo, J. A. (2018). Referring a client to therapy: A set of guidelines. بازیابی شده از وب‌سایت فدراسیون بین‌المللی کوچینگ:
http://www.coachingfederation.org/client-referral-whitepaper

 

فهرست مطالب

۴ مقدمه
۵ کوچینگ در مقابل روان‌درمانی
۷ چرا ارجاع دهیم
۹ چه زمانی ارجاع دهیم
۱۱ نشانه‌های نیاز به ارجاع
۱۷ چگونه ارجاع دهیم
۱۸ پس از ارجاع
۱۹ شرایط اضطراری
۲۰ راهنمای حفظ محرمانگی
۲۰ منابع عمومی
۲۲ یادداشت‌های پایانی

مقدمه

بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO)، اختلالات افسردگی و اضطراب، از جمله اختلالات روانی مرتبط با استرس، تا سال ۲۰۲۰ به مهم‌ترین مشکلات سلامت در سطح جهان تبدیل خواهند شد و با بیماری‌های قلبی‌عروقی رقابت خواهند کرد. این بدان معناست که احتمال مواجهه شما با مراجعانی که دچار مشکلات سلامت روان هستند، به‌طور فزاینده‌ای افزایش می‌یابد.

این راهنما منبعی برای کوچ‌هاست تا بفهمند چه زمانی و چگونه باید مراجع را به یک متخصص سلامت روان ارجاع دهند. هدف، کمک به کوچ‌ها در شناسایی و مدیریت مراجعانی است که با مسئله سلامت روان روبه‌رو هستند و این مسئله خارج از حوزه کوچینگ است. ارجاع به معنای دعوت از مراجع برای بحث درباره ارجاع، هم‌آفرینی برای ایجاد گزینه‌ها و توانمندسازی مراجع جهت اقدام از طریق شناسایی منابع یا تعیین وقت ملاقات است. زمانی که مراجع به موضوعی می‌پردازد که فراتر از سطح صلاحیت‌های کوچ است، ارجاع به متخصص دیگر ضروری است.

در روند کوچینگ، ممکن است مراجع مسئله‌ای مرتبط با سلامت روان را مطرح کند. پس از سنجش گزینه‌ها، کوچ می‌تواند تصمیم بگیرد که روند کوچینگ را به تعویق بیندازد، ادامه دهد یا خاتمه دهد. برخی از مراجعان که به دنبال کوچینگ هستند ممکن است مشکلات شدید سلامت روان نشان دهند که نیاز به رسیدگی در تراپی، گاهی به‌عنوان مشاوره، دارند. کوچ‌ها باید از محدودیت‌های خود آگاه باشند و تشخیص دهند که چه زمانی مراجع نیازمند چیزی فراتر از خدمات کوچینگ است. توافقنامه کوچینگ به‌عنوان ابزاری برای شما و مراجع عمل می‌کند تا چارچوب آنچه در کوچینگ مطرح می‌شود و آنچه نمی‌شود، مشخص شود.

رشته روان‌شناسی اغلب به کار با کل فرد اشاره دارد؛ یعنی تعامل با اجزای متعدد تشکیل‌دهنده یک فرد (روان‌شناختی، بیولوژیکی، احساسی، اجتماعی و فرهنگی). از این منظر، ممکن است کوچ با مسائلی روبه‌رو شود که خارج از تخصص و حوزه کاری اوست — که امری طبیعی است. ارجاع مراجع به تراپی یا سایر منابع، بخشی از فرآیند کوچینگ است. دیگر منابع می‌توانند شامل گروه‌های حمایتی، مربی راهنما، کوچ متخصص یا نماینده معنوی باشند. داشتن فهرستی از حرفه‌ای‌های کمک‌رسان به‌عنوان مرجع، منبع مفیدی برای شما و مراجع محسوب می‌شود.

مهم‌ترین شاخص برای تصمیم‌گیری در مورد ارجاع یا عدم ارجاع مراجع به تراپیست، سطح عملکرد روزمره مراجع است. از خود بپرسید: «آیا مسئله مراجع در عملکرد روزمره او اختلال ایجاد کرده است؟»

عملکرد روزمره شامل گستره وسیعی از فعالیت‌ها برای مراقبت شخصی است، مانند تغذیه، نظافت، کار، مدیریت خانه و تفریح. اگر مراجع ظرفیت لازم (منابع درونی و بیرونی) برای انجام فعالیت‌های روزمره خود (به‌صورت حرفه‌ای یا شخصی) را نداشته باشد، احتمالاً زمان ارجاع فرا رسیده است. یک متخصص سلامت روان مجهز به تشخیص و کمک به فرد برای توسعه مهارت‌های مقابله‌ای جهت مدیریت احساسات عمیق مرتبط با موقعیت‌های دشوار است.

ممکن است مراجع مسائلی را نشان دهد که موانعی برای پیشرفت ایجاد می‌کنند. مراجع ممکن است از کار با یک متخصص سلامت روان بهره‌مند شود اگر مسائل مطرح‌شده به تاریخچه‌ای از مشکلات عاطفی حل‌نشده مرتبط باشد که مانع پیشرفت مراجع می‌شوند، یا اگر شرایط فعلی زندگی موانعی برای پیشبرد فرآیند کوچینگ و رشد ایجاد کند.

کوچینگ در مقابل روان‌درمانی

کوچینگ یکی از حرفه‌های کمک‌رسان است. سایر روش‌های حمایتی شامل منتورینگ، مشاوره و روان‌درمانی است. درک تفاوت بین کوچینگ و روان‌درمانی، که گاهی به آن تراپی یا مشاوره نیز گفته می‌شود، برای خدمت‌رسانی بهینه به نیازهای مراجع اهمیت دارد. می‌توانیم سلامت روان را مانند سلامت جسمانی در نظر بگیریم: هنگامی که فردی علائم جسمی مانند گلودرد یا سرفه مداوم دارد که زندگی روزمره او را مختل می‌کند، باید به پزشک مراجعه کند تا مشکل تشخیص و درمان شود. به‌طور مشابه، وقتی مراجع با مشکلات سلامت روان مواجه است (یعنی شرایطی که مانع عملکرد طبیعی ذهن فرد می‌شود)، باید او را به متخصص مناسب برای تشخیص و درمان ارجاع دهیم.

مطالب این راهنما ترکیبی از اطلاعات است که از هر دو رویکرد مدل پزشکی و رویکرد ابعادی در فهم وضعیت‌های غیرطبیعی سلامت روان استخراج شده است. سایر رویکردها به سلامت روان نیز در حال ظهور هستند. این راهنما هنگامی کاربرد دارد که سلامت روان از منظر مدل پزشکی و به‌صورت طیفی بررسی شود.

مدل پزشکی در سلامت روان، رویکرد غالب در زمینه روان‌درمانی بوده است. مدل پزشکی بر تشخیص و آسیب‌شناسی تأکید دارد. این بدان معناست که این رویکرد تمایل دارد از منظر آسیب‌شناختی به رفتار نگاه کند و آن را به‌صورت روان‌شناختی «غیرطبیعی» یا «غیرسالم» بپندارد. مشکل مراجع در چارچوب مدل پزشکی به‌عنوان یک «اختلال» دیده می‌شود. از این دیدگاه، مراجع تمایل دارد به‌عنوان فردی دارای نقص بنیادین تلقی شود. برخی از منتقدان مدل پزشکی معتقدند که برچسب‌گذاری می‌تواند موجب شرم و احساس ناتوانی شود و باعث بدتر شدن وضعیت فرد گردد. برچسب‌گذاری فرد به‌عنوان «غیرطبیعی» یا دارای «اختلال» همچنین به داغ‌نشان‌گذاری (استیگما) مرتبط با تراپی کمک می‌کند. رویکرد پزشکی اختلالات را بر اساس علائم مشخص دسته‌بندی می‌کند و درمان را بر اساس یک سیستم طبقه‌بندی تشخیص می‌دهد. روان‌پاتولوژی در این رویکرد دسته‌بندی‌شده، به‌صورت حاضر یا غایب دیده می‌شود.

با جذب توجه و حمایت بیشتر از سوی متخصصان حوزه، رویکرد ابعادی یا روان‌اجتماعی سلامت روان را به‌صورت طیفی می‌بیند. این رویکرد سلامت روان را با کمیت‌بندی علائم فرد دسته‌بندی می‌کند، نه با تعیین صرفاً وجود یا عدم وجود آن. فرآیند کمیت‌بندی بررسی می‌کند که یک ویژگی خاص تا چه حد وجود دارد. این رویکرد به جای اختصاص دادن برچسب، پروفایلی از ویژگی‌ها ایجاد می‌کند. روان‌پاتولوژی از منظر ابعادی از طریق معیارهایی مانند فراوانی و شدت بررسی می‌شود. از دیدگاه ابعادی سلامت روان، عملکرد می‌تواند به‌صورت طیفی دیده شود، نه به شکل دسته‌بندی دودویی (عملکرد یا اختلال عملکرد). فرد ممکن است در یک حوزه زندگی عملکرد خوبی داشته باشد و در حوزه‌ای دیگر عملکرد نداشته باشد — در این حالت ممکن است هر دو روش کوچینگ و مشاوره به‌طور هم‌زمان مفید باشند.

می‌توانیم با نگاه به تعاریف ارائه‌شده توسط انجمن‌های اصلی این حرفه‌ها، تفاوت بین کوچینگ و روان‌درمانی را شناسایی کنیم. توجه داشته باشید که این اصطلاحات دارای دامنه وسیعی از تعاریف هستند و ممکن است در فرهنگ‌های مختلف معانی متفاوتی داشته باشند.

فدراسیون بین‌المللی کوچینگ (ICF) کوچینگ را چنین تعریف می‌کند:
«همکاری با مراجعان در فرآیندی الهام‌بخش و خلاقانه که آنان را برمی‌انگیزد تا حداکثر توانایی‌های شخصی و حرفه‌ای خود را به کار گیرند.»

انجمن روان‌شناسی آمریکا (APA) روان‌درمانی را چنین تعریف می‌کند:
«به‌کارگیری آگاهانه و هدفمند روش‌های بالینی و موقعیت‌های بین‌فردی برگرفته از اصول روان‌شناختی مستقر، با هدف کمک به افراد برای تغییر رفتارها، شناخت‌ها، احساسات و/یا سایر ویژگی‌های شخصی به سمتی که شرکت‌کنندگان مطلوب می‌دانند.»

تمایزات اصلی بین کوچینگ و روان‌درمانی بر اساس تمرکز، هدف و جمعیت مراجعان است. کوچینگ بر تصویرسازی، موفقیت، زمان حال و حرکت به سوی آینده تمرکز دارد. روان‌درمانی بر روان‌پاتولوژی، احساسات و گذشته تأکید می‌کند تا حال حاضر را درک کند. هدف کوچینگ اغلب بهبود عملکرد، یادگیری یا توسعه در یک حوزه از زندگی است، در حالی که روان‌درمانی اغلب به مسائل عاطفی ریشه‌دار می‌پردازد تا به بهبود شخصی یا بازسازی پس از تروما کمک کند. کوچینگ معمولاً با افرادی که عملکرد خوبی دارند کار می‌کند، در حالی که روان‌درمانی برای افرادی است که درجاتی از اختلال یا نارسایی دارند. روان‌درمانی بیشتر بر توسعه مهارت‌ها برای مدیریت احساسات یا مسائل گذشته تمرکز دارد تا کوچینگ.

مهم است که بدانیم کوچ تشخیص پزشکی نمی‌دهد و درمان ارائه نمی‌کند. از طریق مشاهدات، کوچ می‌تواند درباره نیازهای مراجع تحلیل یا فرمول‌بندی کند. خط قرمز را مشخص کنید: اگر مراجع نیاز به کمک دارد که فراتر از صلاحیت، تجربه یا قرارداد شماست، ارجاع ضروری است. کوچ می‌تواند و باید در صورت لزوم ارجاع دهد. بخش باقی‌مانده این راهنما توضیح می‌دهد که چرا، چه زمانی و چگونه باید مراجع را به یک متخصص سلامت روان ارجاع داد.

به‌عنوان تمثیل، کوچ مانند مربی ورزشی است، در حالی که تراپیست مانند پزشک متخصص پزشکی ورزشی است. هر دو از دانش مشترکی شامل آناتومی، کینزیولوژی، تغذیه و غیره بهره می‌برند. مربی از این فرض شروع می‌کند که ورزشکار اساساً سالم است و تمرکز بر بهبود آمادگی جسمانی و عملکرد دارد. مربی ورزشکار را به پزشک تیم ارجاع می‌دهد اگر دلیلی وجود داشته باشد که او آسیب دیده است. به همین ترتیب، کوچ‌ها و تراپیست‌ها با همان مواد کار می‌کنند اما با مهارت‌ها و اهداف متفاوت.

یک کوچ ممکن است برای درک داستان‌های منبع مراجع درباره حال و آینده، به گذشته، زندگی خانوادگی یا احساسات مراجع بپردازد.

 

 

منبع: https://coachingfederation.org/wp-content/uploads/2024/12/icf-research-guide-referring-client-to-therapy.pdf

 

مسئولیت مطالب منتشرشده در این نوشته بر عهده نویسنده آن است و لزوماً بازتاب‌دهنده دیدگاه میسترکوچ نمی‌باشد.

© 2025 میسترکوچ – بازنشر مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است.

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.